کد مطلب:2653 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:398

آیین زردشتی از نظر فقه اسلامی
آیین زردشتی از نظر فقه اسلامی

در خاتمه یادآوری می كنیم كه تردید ما در بحث گذشته در توحیدی بودن آیین زردشت، تنها از جنبه تاریخی است؛ یعنی اگر تاریخ و مدارك تاریخی را ملاك قرار دهیم و محتویات اسناد و مدارك تاریخی موجود را با موازین علم توحید بسنجیم نمی توانیم آیین زردشتی را آیین توحیدی بدانیم. تئوری زردشت درباره نظام خلقت طبق این مدارك و اسناد به نحوی است كه فرضاً «انگرامئنیو» را آفریده اهورامزدا تلقی كنیم، با توحید سازگار نیست.

ولی ما مسلمانان می توانیم از زاویه دیگر به آیین زردشت نظر افكنیم و با ملاك دیگری درباره این آیین قضاوت كنیم. آن از زاویه فقه و حدیث و با ملاكات خاص اسلامی است كه جنبه تعبدی دارد و برای یك مسلمان با ایمان حجت و معتبر است.

از این زاویه و از این نظر هیچ مانعی نیست كه آیین زردشتی را یك آیین توحیدی بدانیم؛ یعنی آیینی بدانیم كه در اصل و ریشه توحیدی بوده و همه شركها- چه از ناحیه ثنویت و چه از ناحیه آتش پرستی و چه از ناحیه های دیگر-

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 212

بدعتهایی كه بعدها الحاق شده اند تلقی شود. اعتبار اسناد تاریخی اگر به مرحله قطع و یقین برسد كافی است كه از نظر فقهی نیز ملاك قرار گیرد، ولی چون غیرتوحیدی بودن آیین زردشتی به حسب اصل و ریشه مسلّم نیست، اگر موازین فقهی ایجاب كند هیچ مانعی نیست كه این آیین، توحیدی تلقی شود و به اصطلاح زردشتیان از «اهل كتاب» تلقی شوند. در گذشته كه مسلمین آنها را در ردیف «اهل كتاب» آورده اند به استناد همین مدارك بوده است، اگرچه از نظر فقها همواره مورد اختلاف بوده است و فقهای اسلامی ایرانی الاصل كمتر از دیگران نظر مخالف نداشته اند.

بحث تفصیلی درباره مدارك فقهی و حدیثی از هدف این كتاب خارج و موكول به وقت دیگر است. در بحث «نظام خانوادگی» آنجا كه درباره ازدواج با محارم سخن خواهیم گفت، اندكی دراین باره بحث خواهد شد.

ثنویت پس از زردشت

اگر تردیدی باشد تنها درباره خود زردشت و آیین اصلی مزدایی زردشتی است كه آیا توحیدی است یا ثنوی، اما در اینكه دوره های بعد بالأخص دوره ساسانیان كه منتهی به ورود اسلام به ایران گشت «ثنوی» بوده است جای كوچكترین تردیدی نیست. همه آنهایی كه زردشت را موحد می دانند با اظهار تأسف اظهار می دارند كه توحید زردشتی بعدها آلوده به ثنویت شد. جان ناس كه كم وبیش زردشت را موحد می داند می گوید:

«اعتقاد به مبدأ شر و عامل تبهكاری و خطا در طول زمان تحولی حاصل كرده و رفته رفته دین زرتشت را به صورت یك آیین دوگانه پرستی (دوآلیزم) اخلاقی درآورد ... در طی زمان «انگرامئنیو» ابلیسی نیرومند گردیده است كه در برابر اهورامزدا مقاومت كرده و آن هر دو به صورت دو عامل متساوی با یكدیگر به ستیز و نبرد پرداختند. در قطعات و اجزای اوستا كه از آثار قرون اخیر است «انگرامئنیو» را همشأن

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 213

و همطراز خدای اهورامزدا می شناسد.» «1»

و كسانی كه زردشت را ثنوی می دانند، می گویند ثنویت بعد از زردشت استوارتر گشت. پ. ژ. دومناشه می گوید:

«دوگانه پرستی گاتهای زردشت به دوگانه پرستی استوارتری مبدل شد كه تمام موجودات عالم را میان خیر و شر تقسیم می كرد ...» «2»

كتاب وندیداد كه جزئی از اوستا ی فعلی است و چاپ شده است صریحاً «انگرامئنیو» را آفریننده نواحی بد زمین، سرمای یخبندان زمستان، حرارت سوزان تابستان، مارها و افعیها ... معرفی می كند.

در دوره اسلامی، زردشتیان عقاید ثنوی خویش را آزادانه اظهار می كرده و از آن دفاع می كرده اند و با ائمه اطهار علیهم السلام و همچنین با علما و متكلمین اسلامی صریحاً در این باره بحث و جدال می كرده اند. در كتب حدیثی شیعه از قبیل توحید صدوق، احتجاج طبرسی، عیون اخبارالرضا و بحارالانوار این بحث و جدال ها نقل شده است، و این خود می رساند كه زردشتیان در دوره ساسانی ثنوی بوده اند و همان عقیده را در دوره اسلامی حفظ كرده و از آن دفاع می كرده اند.

یكی از كتب معروف زردشتیان كه در دوره اسلامی (قرن سوم هجری) تألیف یافته كتاب دینكرد است. می گویند بیش از نیمی از این كتاب در دفاع از ثنویت در مقابل ادیان كلیمی و مسیحیت و اسلام است «3» كریستن سن معتقد است كه در دوره ساسانی معتقدات «زروانی»- كه قبلًا به آنها اشاره كردیم- در میان زردشتیان رسوخ یافته بود «4». عقاید زروانی مجموعاً بسیار پیچیده و مبهم و درهم و خرافی است. به عقیده كریستن سن، زردشتیان پس از ظهور اسلام عناصر زروانی را به دور افكندند و از یك ثنویت فلسفی قابل دفاع، دفاع كردند. وی می گوید:

«شریعت زردشتی كه در زمان ساسانیان دین رسمی كشور محسوب

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 14، ص: 214

می شد، مبتنی بر اصولی بود كه در پایان این عهد بكلی تهی و بی مغز شده بود. انحطاط، قطعی و ناگزیر بود. هنگامی كه غلبه اسلام دولت ساسانی را كه پشتیبان روحانیون بود واژگون كرد، روحانیون دریافتند كه باید كوشش فوق العاده برای حفظ شریعت خود از انحلال تام بنمایند. این كوشش صورت گرفت؛ عقیده به زروان و اساطیر كودكانه را كه به آن تعلق داشت دور انداختند و آیین مزدیسنی را بدون شائبه زروان پرستی مجدداً سنت قرار دادند. در نتیجه قصصی كه راجع به تكوین جهان در میان بود تبدیل یافت. پرستش خورشید را ملغی كردند تا توحید شریعت اوهرمزدی بهتر نمایان باشد و مقام میترا (مهر) را طوری قرار دادند كه موافق با مهر یشت عتیق باشد. بسی از روایات دینی را یا بكلی حذف كردند یا تغییر دادند و بخشهایی از اوستا ی ساسانی و تفاسیر آن را كه آلوده به افكار زروانیه شده بود در طاق نسیان نهادند یا از میان بردند. این نكته قابل توجه است كه یشتهای مربوط به تكوین كه خلاصه آنها در دینكرد باقی مانده، به قدری تحلیل رفته كه چند سطری بیش نیست و از آن هم چیزی مفهوم نمی شود.

همه این تغییرات در قرون تاریك بعد از انقراض ساسانیان واقع شده است.

در هیچیك از كتب پارسی اشاره بدین اصلاحات نرفته است. این شریعت اصلاح شده زردشتی را چنین وانمود كرده اند كه همان شریعتی است كه در همه ازمنه سابق برقرار بوده است.» «1»

ما بعداً خواهیم گفت كه خدمت اسلام به كیش زردشتی و مردم زردشتی كمتر از خدمتهای دیگر این آیین نبوده است. اصلاحات اسلام در آیین زردشتی هرچند غیرمستقیم صورت گرفت، از اصلاحات زردشت در آیینهای باستانی مؤثرتر افتاد.